بخشی از فیلمنامه «نفس عمیق» نوشته پیمان رنجبر

ساخت وبلاگ

بخشی از فیلمنامه «نفس عميق» نوشته پیمان رنجبر


خارجى-روز-خيابان
دوربين در بين ماشين هاست.
ماشين ها با سرعت رد ميشوند.
دوربين روى يك پل عابر است،ماشين ها از پايين پل عبور ميكنند.
دوربين كف خيابان است و اسمان ديده ميشود.
صفحه سياه ميشود.

خارجى-روز-جنگل
پويا جنازه دو ادم خونين را روى زمين ميكشد و گوشه اى رهايشان ميكند.
دنبال راهى ميگردد كه اثرى از ان دو جنازه نگذارد.
چشمش به بطرى بنزين مى افتد و ان را روى دو جنازه خالى ميكند،سپس دو جنازه را اتش ميزند.
شخصى از دود جنازه ها متوجه عمل جوان ميشود و خود را به او نزديك ميكند.
پويا مرد را ديده و فرار ميكند،مرد هم به دنبال او ميدود.

خارجى-جنگل-روز
پويا دست و پاى كارن را به چهار درخت بسته و زير او اتشى كوچك روشن كرده است.
كيميا در سمتى ديگر دستانش بسته شده است.
پويا پايين درخت در مجاورت كارن نشسته و دستش بطرى بنزين است.

پويا(به دختر):
ببين خيلى وقتمو گرفتى...تو مگه دل ندارى؟نميبينى مردت تو چه وضعيتيه؟
كيميا گريه اش گرفته اما ميخواهد محكم باشد.
كيميا:
تو چى ميخواى؟
پويا:
ااااه ...درباره برگشتيم از اول...نه فايده نداره
پويا در بطرى را شل ميكند و روى اتش چند قطره بنزين ميپاشد.اتش كمى شعله ميكشد.
كارن بدنش را جمع ميكند.كه كمتر بسوزد.
پويا:
اذيتش نكن...بهتره راستشو بگى
پويا بلند ميشود و كنار كارن مي ايستد ،مويش را ميكشد
پويا:
ببين مامانى،راستش اينه كه ليلى شما مجنونشو ول ميكنه كه من باشم و ميچسبه به اقايي كه تو باشى،(به كيميا)ديدى گفتنش سخت نبود
كيميا گريه ميكند
كيميا:
چرا مارو ول نميكنى؟
پويا دهن بند رو از دهن كارن بيرون ميكشد و روى اتش چند بطره بنزين ميريزد
پويا:
خب نظر شما درباره اين موضوع چيه جناب؟
كارن فقط فرياد ميكشد.
پويا دهن بند را دوباره ميگذارد.
پويا:
خب نظرى نداشتن ايشون
پويا بطرى را ميگذارد زمين چوبش را برميدارد و به شكم كارن ضربه ميزند
پويا:
خفه شو گوه
پويا خم ميشود كه بطرى را بردارد
كيميا سنگى از روى زمين برداشته و به پويا حمله ميكند .
پويا با چوب به صورت كيميا ميزند،او بى حركت روى زمين مي افتد
كارن گريه اش گرفته اما نه ميتواند حركتى بكند و نه صدايي دربياورد.
پويا:
ديدى تقصير خودش بود ،اون ميتونست واقعيت رو بگه و هم تورو نجات بده و هم خودشو ،اما چرا عاقل كند كارى كه باز ارد پشيمانى
پويا با چوب ضربه هاى بيشترى به سر و صورت كيميا ميزند.
-صداى فرياد كارن كل جنكل را فرا ميگيرد.

خارجى-جنگل-روز
پويا مشغول كندن چاله اى زير درخت است كه صدايي ميشوند
وارد جاده جنگلى شده و به دنبال صداست.
كارن و كيميا را ميبيند،كمين ميكند تا اندو را غافلگير كند
كارن:
بايد دوراهى رو ميرفتيم سمت راست كيميا ،اشتباه اومديم
كيميا :
خب ميتونيم برگرديم
پويا پيش انها مى ايد.
پويا:
من بچه همين جام كمك نميخوايد ؟
كارن:
پيدا ميكنيم شمارو درگير نميكنيم
پويا :
اينجا اگه گم بشى ديگه پيدا نميكنى راهو
...
خارجى-روز-خيابان
مرد بومى در خييابان به دنبال پويا ميكند و لابلاى ماشين ها ميدوند.
روى پل عابر باهم درگير ميشوند.
پويا مرد را كشته و از پل به پايين پرت ميكند.
خارجى-جنگل-روز
دو دختر تنها باهم صحبت ميكنند...


برچسب‌ها: فیلمنامه, نفس عمیق, پیمان رنجبر
نوشته شده توسط وحید ارومچه در ساعت 14:56 | لینک  | 
دارنگ فیلم Darang Film...
ما را در سایت دارنگ فیلم Darang Film دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdarangfilmc بازدید : 227 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 13:22