بخشی از فیلمنامه "یک اتفاق نه چندان ساده" نوشته عبدالقادر (هیمن) خالدی

 

بخشی از فیلمنامه "یک اتفاق نه چندان ساده" نوشته عبدالقادر (هیمن) خالدی

روز خارجی صبح حیاط مهد کودک
بچه های زیادی در مهد کودک بازی می کنند و سرو صدای زیادی از خوشحالی بچه ها هست.
دختر کوچک زیبایی مو طلایی )نازنین( در جلوی آینه ایستاده است و با موهای خود بازی میکند.
روز داخلی کلاس نقاشی
داخل کلاس همه در حال کشیدن نقاشی هستند
نازنین خودش را نقاشی کرده است که در دشتی پر از گل هست.
روز خارجی حیاط مهد
نازنین کنار آینه ایستاد ه است و با عجله خودش را مرطب میکند. )دستی هم به موهایش میکشد(
نازنین : اومدم مامان
به سمت مادرش میدود و دست او را میگیرد.
روز داخلی کلاس نقاشی
همه بچه ها در حال نقاشی کشیدن هستند ولی جای نازنین خالی است
روز خارجی حیاط مهد
نازنین وارد مدرسه میشود ولی ما چهرهی او را نمیبینیم ، ما از شانه ها به پایین او را میبینیم که لباس
همیشگی را به تن کرده است و با قدم های آهسته و نا مطمئن وارد مدرسه میشود
چهره بچه های مدرسه را میبینیم که با سکوتی عجیب و به همدیگر و او نگاه میکنند.
نازنین از کنار آینه رد می شود ولی اصلا به آن توجه نمیکند. )فید آوت تصویر(
روز خارجی حیاط مهد
))سر و صدای بچه ها در مهد ((
نازنین دوباره از کنار آینه رد میشود و به آن توجه نمیکند.
دور و بر و پشت آینه چند با قدم میزند و یک باز مکث میکند و میخواهد برگردد و به آینه نگاه کند ولی
منصرف می شود .

...

برچسب‌ها: فیلمنامه, یک اتفاق نه چندان ساده, عبدالقادر, هیمن, خالدی

نوشته شده توسط وحید ارومچه در ساعت 19:57 | لینک  |